تنهاترین تنها
دلم گرفته آسمون

 

:: ماجرای زن گرفتن کره خر

 

شعر طنز jok20

 

کـــره ای گــفــت بـــه بابای خرش

پــــدر از هـــمـــه جــا بـی خبرش

وقـــت آن اســــت بــــرای پســرت

ایـــــن الاغ نـــــــرّه ی کــــره خــرت

مــاده ای خـــوشگـل و زیـبا گیری

تـــو کــه هر روز به صحرا میری

وقـــت آن اســت کـه زن دار شـوم

ورنـــه از بـــی زنـــی بــیمار شوم

 

پـــدرش گــفــت کــه ای کـره خَرَم

ای عــزیـــز دل بـــابــــا ، پــســرم

تـــو کـــه در چــنــتــه نداری آهی

نـــه طــویـــلــه ، نه جُلی نه کاهی

تـــو کـــه جــز خـوردن مال پدرت

پـــــــدر نـــــــرهّ خـــــر دربــــدرت

هـــیـــچ کـــار دگــری نیست تو را

یک جو از عقل به سر نیست تو را

به چه جرأت تو زمـن زن طـلــبی

بـــاورم نـیــست کـــه ایـنقدر جَلبَی

بـــایـــد اول تـــو بــگـیـری کاری

بــهـــر مــــردم بــبـــری تــو باری

بعـد از آن یک دو تا پالان بخـری

بـهــر آن کُــرّه خـــوشگـــل بـبـری

یک طــویــلـه بکنی رهن و اجار

تــا کــه راضــی شــود از تو آن یار

بـعــد بـایــد بـخری رخت عروس

بـهـر آن مـاده خــر خـوب و ملوس

جُـــلـی از جــنـــس کــتـــان اعلا

روی جُـــل نـقــش و نـگـاری زیـبـا

بــعـــد بـــایـــد بـــکـــنی گلکاری

بــهــر مــاشـیـن عروس یـک گاری

وقــتی ایـــنـهــا بـــشـــود آمــاده

بــعـــد از ایـــن زنـــدگــیـــّت آغـازه

می بــری مـــاده خــرت را حجله

بــا تـــأنــی نَـکــه بـــا ایـــن عـجـله

بــشـنــو ایــن پــنــد زبابای خرت

پــــــدر بـــــا ادب و بــــا هــــنـــرت

تــا کـــه اســبــاب مــهــیــا نشود

موسم عــقــد تــو بــر پا نشود

پــس از امــروز بــرو بر سرکار

تــا نـــهـــنـــد آدمـــیـــان پــشتت بار




نوشته شدهیک شنبه 26 خرداد 1392برچسب:, توسط فاطمه
   شعر


حال من بد نیست غم کم میخورم کم که نه هرروز کم کم میخورم

آب میخواهم سرابم میدهند عشق می ورزم عذابم میدهند

خود نمیدانم کجا رفتم به خواب ازچه بیدارم نکردی آفتاب ؟

دشنه ای نامرد برپشتم نشست ازغم نامردمی پشتم شکست

بعد از این با بی کسی خو می کنم هرچه در دل داشتم رو می کنم

درد می بارد چو لب تر می کنم طالعم شوم است باور می کنم

من که با دریا تلاطم کرده ام راه دریا را چرا گم کرده ام ؟

قفل غم بر درب سلولم مزن من خودم خوشباورم گولم مزن

من نمی گویم که خاموشم مکن من نمی گویم فراموشم مکن

من نمی گویم که با من یار باش من نمی گویم مرا غمخوار باش

من نمی گویم دگر گفتن بس است گفتن اما هیچ نشنفتن بس است

روزگارت باد شیرین شاد باش دست کم یک شب تو هم فرهاد باش

آه درشهرشما یاری نبود قصه هایم راخریداری نبود

خسته ام ازقصه های شومتان خسته ازهمدردی مسموتان

اینهمه خنجر دل کس خون نشد این همه لیلی کسی مجنون نشد

آسمان خالی شد ازفریادتان بیستون درحسرت فرهادتان

کوه کندن گرنباشد پیشه ام بویی از فرهاد دارد تیشه ام

عشق از من دور و پایم لنگ بود قیمتش بسیار و دستم تنگ بود

گرنرفتم هردوپایم خسته بود تیشه گرافتاد دستم بسته بود





نوشته شدهچهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, توسط فاطمه

دعــــــــای پســـــــــران مجــــــــــــرد

 
خدایا پس چرا من زن ندارم

زنی زیبا و سیمین تن ندارم

۲تا زن دارد این همسایه ی ما

همان یک دانه را من هم ندارم

آژانس ملکی گفت امشب با من

مجرد بهر تو مسکن ندارم

چه خاکی برسرم باید بریزم

من بیچاره آخر زن ندارم

خداوندا تو ستارالعیوبی

و بر این نکته سوءظن ندارم

شدم خسته دگر از حرف مردم

تو میدانی دل از آهن ندارم

تجرد ظاهرا" عیب بزرگی ست

من عیب دیگری اصلا" ندارم

خودم میدانم این اصلا" غلط بود

در اینجا قافیه لیکن ندارم

اگر او را فرستی دیگر از تو

گلایه قد یک ارزن ندارم........




نوشته شدهجمعه 3 خرداد 1392برچسب:, توسط فاطمه

آمدم مجلس ترحیم خودم، همه را میدیدم

 

 

 

 

 

 

 

همه آنها که نمی دانستم
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عشق من در دلشان ناپیداست
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

واعظ از من میگفت، حس کمیابی بود
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از نجابت هایم، از همه خوبیهایم
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

وبه خانم ها گفت، اندکی آهسته
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تاکه مجلس بشود سنگین تر
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سینه اش صاف نمود و به آواز بخواند

ادامه مطلب رو از دست نده                بقیه در ادامه مطلب



ادامه مطلب...


نوشته شدهدو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط فاطمه

KamYab.Ir | کمیاب‌ترین های وب فارسی

 

بقیه عکس ها در ادامه مطلب برین ببینین

ادامه مطلب رو از دست نده



ادامه مطلب...


نوشته شدهجمعه 16 فروردين 1392برچسب:, توسط امیر حسین

 

        خود را امتحان کنید

 

 

امتحان نهايي براي پي بدن به اينكه مغز شما از كار افتاده است!



ادامه مطلب...


نوشته شدهیک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, توسط فاطمه
   طنز


         جوک
 
 
وصیت غضنفر :
من از شب اول قبر میترسم منو شب دوم خاک کنید !
 
تحقیقات دانشمندان نشون داده
جمله ” تا۵ دقیقه دیگه آماده ام.” خانوما
و جمله ” تا ۵ دقیقه خونه ام.” آقایون
یه معنی رو میده!!!
 
از غضنفر میپرسن
جمله “مادر شوهرم را بوسیدم”
ماضی نقلی است یا استمراری؟
میگه هیچ کدام ! ماضی اجباری !
 
مگسه اضافه وزن داشته،زنش بهش میگه: عزیزم، یه مدت گه زیادی نخور تا دوباره بیای روی فرم!
 
یکی از سوالاتی که ذهن منو درگیر کرده اینه که این آتشنشان های محترم ،
چرا همون طبقه ی اول نمی شینن که وقتی میخوان برن ماموریت
مجبور نشن از اون میله ها سر بخورن بیان پایین؟!
 
غضنفر رفته بود واسه مصاحبه استخدامی یارو ازش پرسیده بود:
اولوالعزم به کیا میگن؟
میگه : چهارده معصوم !
 
 
یه قانونی هست که میگه :
یه مریضی میگیری که از هر یک میلیون نفر یه نفر اونو میگیره !
اما تو قرعه کشی بانک بین دونفر هم که باشه تو برنده نمیشی !
 
وصیت غضنفر :
من از شب اول قبر میترسم منو شب دوم خاک کنید !
 
زن در حالی که در آینه نگاه میکنه به شوهرش میگه:
من جدیدا خیلی وحشتناک، چاق و زشت به نظر میرسم..
لطفا یه چیز خوب به من بگو
شوهر: بیناییت فوق العادست عزیزم!!!



نوشته شدهیک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, توسط فاطمه

 

 

عکس العمل شده در برابر دیدن یک سوسک چیست؟
1ــ داد میزنید و میگویید وایییییییییی؟!!
2ــ با اعتماد به نفس میگویید من از سوسک بدم نمیاد چندشم میشه! ایششششش؟!!
3ــ با بی محلی از کنــارش رد میشوید ؟!! (آره درسته از صـــدتا فحش هم بدتره)
4ــ بهش یک گوشی Glx نشون میدهید تا حرصش درآد ؟!!
5ــ چه سوال بی مزه ای معلومه میکشمش!!
6ــ اگه تا اینجا مطلب رو خوندی دستت درد نکنه ! حوصله ات تو حلق اون سوسکه!!!

 

ادامه مطلب را ازدست ندهید

 



ادامه مطلب...


نوشته شدهپنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:جوک,اس ام اس,طنز, توسط امیر حسین

 

 

 

 

غضنفر میخواد به دختره تیکه بندازه میگه در قلب منی هرگز

 

ادامه مصلب را ازدست ندهید



ادامه مطلب...


نوشته شدهپنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:جوک,اس ام اس,طنز, توسط امیر حسین
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.